به یادت از قلم شـعرعاشقـانه می خواهم
برای طعم تلخ لبت باز بهانه می خواهم
به پا میکنم شب شعری ازشب گیسویت
غزل غزل از چشمت ترانه می خواهم
گونه ات به وسعت آسمان و دریاهاست
شعری ازدلم تا دلـت روانه می خواهم
خانم خودم درآینه کوتاه میکنم مویت را
گیسویت را پایین تر از شانه می خواهم
"میگویی از گرمی هواست عرق چشمت"
میگویم که چشمی معصومانه می خواهم
شاهرگم زیر تیغ تیزغزلـت آماده است
و من امشب مرگی شاعرانه می خواهم
( دلخون )